به گزارش همشهری آنلاین به نقل از ایندیپندنت فارسی، فیلمهای معمایی پلیسی یکی از ژانرهای مورد علاقه عموم مردم است که از ادبیات میآید. آرتور کانن دویل، که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میزیست، کارآگاهی خصوصی خلق کرد که از خود او مشهورتر است. بسیاری نام «دویل» را نشنیدهاند، اما بعید است کسی نام «شرلوک هولمز» را نشنیده باشد. شرلوک هولمز که نماد خردگرایی انسان عصر جدید است، چنان شخصیت قوی و استخوانداری دارد که با آن که در قرن نوزدهم متولد شده است، کارش به قرن بیستم و بیست و یکم هم کشید. هنوز داستانهایش چاپ میشود، هنوز اقتباس تلویزیونی و سینمایی از آثار او میشود، و هنوز نویسندگانی هستند که داستان مینویسند و شخصیت اصلی داستانهای آنها شرلوک هولمز است.
آگاتا کریستی، نویسنده دیگری است که آثارش بیشترین ترجمهها را در سراسر جهان داشته است و دو شخصیت کارآگاهی ماندگار هم خلق کرده است: یکی «هرکول پوآرو» و دیگری «دوشیزه مارپل». هر دو این شخصیتها با اینکه نزدیک به نیمقرن از مرگ خالقشان میگذرد، زندهاند. هماکنون هرکول پوآرو (کنت برانا) در سینماهای دنیا نمایش داده میشود و صندلیهای سینماها بهقدری که جهانگیری کووید-۱۹ اجازه دهد، پر میشوند. تازه این سومین اثر سینمایی است که از روی رمان «مرگ بر روی نیل» ساخته شده است. اولین اثر سینمایی بر اساس این رمان، دو سال بعد از فوت آگاتا کریستی، و به کارگردانی جان گیلرمین ساخته شد. پیتر یوستینف در آن فیلم نقش پوآرو را بازی میکرد. چند سال پیش هم، در سال ۲۰۰۴، فیلم سینمایی دیگری بر اساس همین رمان ساخته شد که اندرو ویلسون آن را کارگردانی کرد و دیوید سوشی، که در مجموعه تلویزیونی کارآگاه پوآرو این نقش را به قامت خود پیوند زد، در آن بازی میکرد.
«مرگ بر روی نیل» کنت برنا، فروش خوبی در آمریکا داشت، و هفتمین فروش سال را به خود اختصاص داد، هرچند هزینه تولید آن ۹۰ میلیون دلار شده بود، فروش خوبی داشت و بهراحتی این رقم را پشت سر گذاشت. تولید و پخش این فیلم خالی از ماجرا و جنجال نبود. جنجالها بر سر گَل گَدوت بود که در نقش «لینت ریجوی-دویل» بازی میکند، زیرا این زن اسرائیلی دوران سربازی خود را در ارتش اسرائیل گذرانده بود. برای همین، چند سال پیش که در نقش «زن شگفتانگیز» (واندر وومن) ظاهر شد، فیلم را در برخی از کشورهای عربی نمایش ندادند. عربستان و لبنان و کویت جزو این کشورها بودند. اما در مورد «مرگ بر روی نیل»، عربستان فیلم را تحریم نکرد و فیلم در عربستان نمایش داده شد، ولی کویت و لبنان فیلم را نشان ندادند. این خود بهتنهایی نشان میدهد که سیاستهای عربستان بهشدت تغییر کرده است.
از این موضوع که بگذریم، بسیاری از منتقدان بازی کنت برانا در نقش هرکول پوآرو را نپسندیدهاند و بیشتر علاقه به همان پوآرو قبلی دارند که دیوید سوشی نقش آن را بازی میکرد.
و اما بازگردیم به آگاتا کریستی. محمدعلی سپانلو در سال ۱۳۴۵ وقتی آگاتا کریستی به همراه همسرش «سِر ماکس مالووان» به ایران آمده بود، با او مصاحبهای کرد. او در بخشی از مقدمه مصاحبه میگوید: «آگاتا کریستی با شوهرش به ایران آمده بود. در آن موقع آگاتا ۷۰ ساله بود و شوهرش ۶۲ ساله. میگفت که این ششمین سفر او به ایران است. شوهر مطالعات باستانشناسی میکرد و رسیده بود به تاریخچه روابط ایران باستان با کشورهای غربی.» آگاتا سفرهایی که با همسر باستانشناسش به مصر و استانبول داشت حاصل زیادی داشت که به «قتل در قطار سریعالسیر شرق» و «مرگ بر روی نیل» ختم شد. اما سفر او به ایران نیز چندان بیحاصل نبود و دستکم در یکی از آثارش ماجرای قتلی در ایران پی گرفته میشود: کتاب داستانی به نام «خانهای در شیراز» که چند مترجم به فارسی ترجمه کردهاند. در همان دوران، کتابهای زیادی از آگاتا کریستی منتشر شده بود و شوخیای که رواج داشت این بود که وقتی او پشت کتابفروشیها عنوانهای متفاوتی از آثارش دیده بود، با تعجب گفته بود: «من اینها را ننوشتهام.»
سنت بهرهمندی سینما از ادبیات در غرب بسیار جدی است. به همین دلیل، در مراسم اسکار جایزه ویژه فیلمنامههای اقتباسی هم دارند و هر سال یک جایزه هم به فیلمنامههای اقتباسی اختصاص داده میشود. در ایران نوشتن فیلمنامه از روی اثر ادبی رایج نیست و متاسفانه بسیاری از کارگردانان ترجیح میدهند خودشان نویسنده فیلمنامه باشد. چون حرفه کارگردانی با حرفه فیلمنامهنویسی دو حرفه کاملا مجزاست، متاسفانه گاه برخی که کارگردان خوبی هستند، اما سر از فیلمنامه در نمیآورند و بهخاطر ضعف فیلمنامه، فیلمهایشان دیده نمیشود.
در سال ۱۳۷۵، کیومرث پوراحمد مجموعه کارآگاهی به نام «سرنخ» ساخت که روی آنتن شبکه اول سیما رفت. نام آن از بازی کارآگاهی به همین نام گرفته شده بود. خلاصه داستان این مجموعه از این قرار است که یک بازپرس اصفهانی به نام امیرحسین اوصیا (جهانبخش سلطانی) و دستیارش مصطفی (بهزاد خداویسی) با معماهای پلیسی گوناگونی روبهرو میشوند و تلاش میکنند آنها را حل کنند. این مجموعه ایرانیترین بازپرس و دستیارش را نشان میدهد و هرچند ما را به یاد شرلوک هولمز و دکتر واتسون میاندازد، پوراحمد موفق شد با طنز مخصوص اصفهانیها و با کشاندن پای خانواده اوصیا به ماجراها، فضای ایرانی خوبی بسازد و با بیننده ارتباط خوبی برقرار کند و یادآور «قصههای مجید» باشد که البته از داستانهای قصههای مجید نوشته هوشنگ مرادی کرمانی اقتباس شده بود و احتمالا دلیل ماندگار شدن فیلم «قصههای مجید» نیز همین داستانهاست.
متاسفانه پوراحمد بهجای ساختن مجموعههایی مانند «قصههای مجید» و «سرنخ» سراغ ساختن فیلمهای سینمایی رفت که یکی از یکی ضعیفتر است.
دومین مجموعه تلویزیونی کارآگاهی را خانم مرضیه برومند ساخت با نام «کارآگاه شمسی و دستیارش مادام» که به سبک و سیاق «دوشیزه مارپل» بود. اما کارآگاه شمسی در داستان به هرکول پوآرو علاقه داشت. بازیگران ثابت این مجموعه سیزده قسمتی، کارآگاه شمسی (پری امیرحمزه)، مادم (لوریک میناسیان)، علیرضا، خواهرزاده شمسی (امیرحسین صدیق)، و سرهنگ بازنشسته (سروش خلیلی) بودند، اما متناسب با داستان، بازیگران زیادی در هر قسمت میآمدند و میرفتند.
نوشتن داستان یا فیلمنامه معمایی و پلیسی کار هر کسی نیست. به همین دلیل، نمونههای اندکی در سینما و تلویزیون ایران میتوان نام برد که فیلم یا سریالی باشند که بدون خطا و خللوفرج داستان را تعریف کنند و طی داستان، گرهها را یکی یکی باز کنند تا به گره اصلی برسند.
آخرین قسمت از مجموعه نمایش خانگی «حرفهای» (مصطفی تقیزاده) چند هفته پیش نمایش داده شد. نویسنده این مجموعه هم خود «مصطفی تقیزاده» است. داستان آن به حدی مضحک است که اگر کمی شوخی به آن اضافه کرده بودند، میشد بهجای سریال طنز نمایشش داد. نیاز به توضیح زیادی نیست. یک قاتل حرفهای که تاکنون کسی او را ندیده است برای اجرای نقشهای به کار گرفته میشود. گفته میشود این قاتل بیرحم، که «سیروان خسروی» نقش آن را بازی میکند، هیچ اثری از خود بهجای نمیگذارد و هیچ پروندهای ندارد. بعد در طول این مجموعه، بهقدری اثر از خودش باقی میگذارد که گفتنی نیست. دیگر کار به جایی میکشد که یکی از قربانیان از او عکس میگیرد و پلیس عکس او را همهجا پخش میکند! خلاصه بساطی است غلط اندر غلط. تنها خوبی این مجموعه تلویزیونی این بود که نشان داد علی مصفا با این چهره سرد و بیاحساس، اگر متن خوب و کارگردانی خوبی پشت سرش باشد، میتواند کارآگاهی ماندنی خلق کند.
و اما راز سبیل پوآرو! برای آنکه بدانید چه رازی زیر سبیلهای آقای پوآرو پنهان شده است چارهای ندارید که بروید فیلم «مرگ بر روی نیل» را ببینید تا متوجه شوید کنت برانا چه چیزی زیر سبیل خود پنهان کرده است.
نظر شما